هم‌وطنان عزیز!

ما از نگاه فکر و عمل با دو افغانستان مواجه هستیم:

یکم: افغانستان طالبانی؛

این افغانستان در واقع به پشتیبانی مکتب فکری مدرسه حقانیه که با گلوله و معامله پیوند ذاتی دارد به دست گروه طالبان افتاد. کمیت این گروه و طرفداران آن‌ها حداقلی از کلیت جامعه ما را با خود همراه ساخته است. این گروه تلاش دارد تا به خاطر بقای خود اتحاد درونی  خود را از هر راهی حفظ کند.

 

دوم: در مقابل افغانستان متکثر متغییر و رو به تحول و متصل با تمدن‌های بشری قرار دارد که اکثریت جامعه ما را تشکیل می‌دهد که به گذشته و وضعیت موجود اعتراض دارند. این کتله بزرگ را زنان؛ جوانان؛ کسبه‌کاران؛ روشن‌فکران؛ قومیت‌ها فرهنگیان اقشار مختلف دینی  حتی ممکن برخی افراد و اشخاص از درون طالبان و در کل قاطبه مردم افغانستان تشکیل میدهند. اما مشکل اساسی این کتله حداکثریی این است که نسبت به عظمت و بزرگی‌ای که دارد؛ بنابر نداشتن ساختارهای دینامیک سیاسی مطابق  به ایجابات زمان حاضر دچار اختلافات فکری و در جهت وضعیت مطلوب گذار هستند.

اصل اختلاف اگرچه یک مزیت عقلانی است اما؛ از نظر عملی میطلبد تا عقلهای پراکنده در محور یک گفتمان واضح شفاف سالم و آینده‌نگر جمع شوند و برای بیرون رفت از وضعیت نابه‌سامان موجود به رهیافت متمدنانه از ساختار دولت دست پیدا کنند و روایت تازه‌ای از یک زندگی برابر انسانی برای امروز و آینده عرضه نمایند.

 

هم‌وطنان رنج‌دیده:

مسلط ساختن یک اقلیت کوچک مدرسه حقانیه بنام طالب به زور گلوله و معامله یک حادثه نیست. یک واقعه هم نیست. حتی بحران هم نیست که قابل مدیریت باشد؛ بلکه یک فاجعه‌ی بزرگ تاریخی و تمدنی است که تبعات و اثرات مخربی بر جای گذاشته است و هستی جامعه‌ی ما را تهدید میکند. وقتی همه روزه می‌بینیم اقلیتی به نام طالب منحیث یک هیولای اجتماعی به صورت منظم و سیستماتیک سرزمین  مادری  ارزش‌ها و سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی و تمدنی مشترک ما را می‌بلعد؛ نباید آرام و قرار بگیریم.

نگرانی مردم ما سرنگونی طالبان نیست؛ بلکه با در نظر داشت تجارب تلخ دهه هفتاد دغدغه اصلی نظام سیاسی جایگزین طالبان است.

برای مهار این سونامی مرگبار و رفع نگرانی‌های مردم افغانستان و جلب هم‌سویی آن‌ها و در نهایت کوتاه ساختن عمر حاکمیت طالبانی  باید جای‌گزین و نظم سیاسی بهتری ارایه دهیم. باز هم مثل همیشه پیش‌نهاد می‌کنیم که؛ ما با وجود اختلافات دیدگاه‌ها با تشکیل دادن جبهه متحد میهنی باید وارد یک گفتمان ملی برای ارایه طرح نظم سیاسی پساطالبانی شویم و در گام نخست راه اتحاد و انسجام  را جستجو کنیم. بدون تردید اتحاد کتله بزرگ جامعه که در محور ارزش‌های مشترک شهروندی می‌چرخد؛ بر این گروه کوچک که به جز انتحار و انفجار منطق دیگری را نمی‌شناسد پیروز خواهد شد. پس راهی به جز بسیج عمومی نداریم.

در یک جمله:

بیایید با روایت «همه با هم» از روایت خودخواهانه «همه با من» عبور کنیم تا به منزلت همگانی برسیم. در غیر آن تردیدی نیست که همه با هم اما بدون هم بلعیده شویم.

 

به امید افغانستان آزاد و مرفه

حزب ملی آزادی افغانستان

شورای رهبری موقت